تحقیق در مورد شاه بردیا
این تحقیق به بررسی زندگی و پادشاهی بردیا، پسر کوچک تر کوروش بزرگ و برادر کمبوجیه ی دوم می پردازد. در این تحقیق، به تناقضات تاریخی، ادعای مرگ بردیا توسط کمبوجیه و نیز شورش های مختلفی که پس از آن به وقوع پیوست، پرداخته می شود.
بردیا
بَردیا به پارسی باستان: 𐎲𐎼𐎮𐎡𐎹 (درگذشتهٔ ۵۲۱ (پیش از میلاد)) نام پسر کوچک تر کوروش بزرگ هخامنشی و برادر کمبوجیه دوم بود.
کوروش بزرگ، در بستر مرگ، بردیا را به فرماندهی استانهای شرقی شاهنشاهی ایران گماشت. کمبوجیه دوم، پیش از رفتن به مصر، از آنجا که از احتمال شورش برادرش میترسید دستور کشتن بردیا را داد. هرچند برخی نیز معتقدند که کمبوجیه دستور کشتن بردیا را نداده است.
مردم از کشته شدن او خبر نداشتند و در سال ۵۲۲ (پیش از میلاد) شخصی به نام «گئوماته مغ» خود را به دروغ بردیا نامید و بر کوهی نزدیک شهر ایرانی پَیشیاوادا اعلام شاه بودن کرد. در متون تاریخی از وی به عنوان «بردیای دروغین» یاد شده است.
نام او
نام بردیا را یونانیان اِسمِردیس نوشتهاند. نام بردیا از ریشه -bard (بلند بودن) پارسی باستان مشتق شده و معنی این نام «والا» و «متعالی» است. واژههای برزو و همچنین بخش -برز در نام البرز با این واژه همریشه هستند.
داستان بردیایکی از مبهم ترین رویدادهای زندگی ایرانیان است و چنین می آید که حقیقت رویدادها هیچگاه روشن نخواهد شد. گاهنویسانیونانی با نبشتهی بیستون همسخنند که آنکه برتخت نشسته بود نه خود بردیا، که مغی (به گفتهی داریوش، گئومات نام) بوده است. به نظر می آید داریوش کوشیده است تا روایت رسمی را که در بیستون آورده، به همگان بقبولاند و در اشاعه و رسمیت بخشیدن به آن کوشیده است و شاید از اینروست که همهی گاهنویسان با وی همسخنند.
هرودت می نویسد که کمبوجیه در بستر مرگ به بزرگان ایرانی می گوید که وی (به گفتهی بیستون پیش از حمله به مصر) دستور مرگ بردیا را به پرخشاسپ داده و وی نیز آن را انجام داده است، بزرگان سخن وی را باور نکردند و می پنداشتند آنکه در ایران برتخت نشسته بردیا پسر کورش است؛ به طبع پرخشاسپ نیز کشتن بردیا را انکارمی کرد.
با آنکه گاهنوسیانیونانی در مهم ترین نکته ها با نبشتهی بیستون همسخنند، باز گاهشناسان امروزی در واقعیت کشتن بردیا از سوی برادرش تردید دارند و این نگره را مطرح می کنند که شاید، آنکه به دست داریوش و همپیمانانش کشته شده است، خود بردیا پسر کورش بزرگ بوده است. داریوش در بیستون، برخلاف دیگر شورشیان، دربارهی گئومات توضیح مشروحی نمی دهد که کی بوده و از کجا برآمده است؛ ازین گذشته چگونه می شود کشته شدن مهم ترین شهربان شاهنشاهی،یعنی بردیا برای پنج سالی که کمبوجیه در بیرون از ایران به سر می برد، پنهان مانده باشد؟ همچنین بنا به گفتهی بیستون و هرودت، [۴] ایرانیان تردید نداشتند که پسر کوروش برآنان فرمان می راند؛ هرچند که گفته شده بردیا خود را از انظار پنهان می نمود.
به نظر می آید که ایرانیان گفته های داریوش مبنی بر دروغین بودن بردیا را باور نداشتند؛ چه پس از مرگ بردیا، کس دیگری به نام وهیزداد در پارس به پاخاست و نقاط مهمی از ایران را گرفت؛ در ماد نیز شورش های بزرگی پدید آمد که مورد پشتیبانی توده های مردم بود، چه خود داریوش می گوید مردمی که در خانه های خود بودند، شوریدند.
حتی در داده اییونانییعنی اسخیلوس بردیا پادشاهی قانونی است که با نیرنگ از سوی ویندافر،یکی از “هفت تن” کشته شده است، از گفته های وی بر می آید که بردیا از آنرو کشته شد که سیاستی را برخلاف وی ویاران دیگر اعمال می نمود. در نبشتهی بیستون نیز داریوش هنگامی که می خواهد آنانی را که در کشتن مغ، او رایاری رساندند نام برد، نخست نام ویندافر را می آورد.
در داده هاییونانی آمده است که غاصبان شاهنشاهی، دو برادر بوده اند که به نیرنگ دست زدند؛ شاید این دو تن، آنکه بر تخت نشسته، خود بردیا پسر کورش بوده است و دیگری مغی است که رایزن او بوده است و کارهایی که بردیا با نشستن بر تخت انجام داده است، با پیشنهاد او بوده است. از دوران کمبوجیه در برخی کشورها، ناخشنودی هایی پدید آمده بود و دروغ در کشورها بسیار شده بود؛ که شاید دلیل آن، باج سنگین دریافت شده برای تامین هزینهی جنگ مصر بوده باشد. در چنین شرایطی بردیا بر تخت نشست و دست به اصلاح هایی زد و این، سبب آرامش در شاهنشاهی شد.
در گام نخست، باج سه سال را بخشود تا آنکه سازمان دارایی را اصلاح کند؛ هرچند که وی فرصت این کار را نیافت و آنرا داریوش به انجام رسانید. برخی برآنند که کارهای بردیا، در برابر سود بزرگان پارسی بوده است و او عایدی بزرگان را قطع کرد، در حالی که نبشتهی بیستون او را دشمن همهی مردم می داند؛ از اینروست که بزرگان پارسی بایکدیگر همپیمان می شوند که وی را از میان بردارند.
با گسترش قلمروی ایران، پایه و اساس اجتماعی می بایست استوار می گردید و برای تحکیم مبانی قدرت، علیه امتیازهای بزرگان اقدام هایی انجام می شد و گروه های گسترده تری از اجتماع که نیروی اساسی کشور هستند مورد توجه قرار می گرفت؛ در حالی که بزرگان خواستار اختیار نامحدود در قلمروی خود بودند. از اینجا تناقض هایی میان بزرگان و نیروی شاه پدید آمد؛ پس از کوروش، کمبوجیه و بردیا دست به چنین اقدام هایی زدند، از گفته های هوتن در انجمن هفت تن چنین برمی آید که در دوران کمبوجیه بی نظمی های پدید آمده بود و بردیا نیز چنین کرده بود؛ این بی نظمی ها را اقدام هایی علیه امتیاز بزرگان می دانند.
در حقیقت بردیا می کوشید تا اساس و پایهی اجتماعی شاهنشاهی را با جذب صنف های مختلف ملل، توسعه و تحکیم بخشد. هرودت می گوید بردیا در مدت پادشاهی، کارهای نیک فراوان برای همهی اتباع خویش انجام داد؛ به گونه ای که هنگامی که کشته شد، همه در آسیا دریغ خوردند، مگر خود پارسیان.
از آنجا که داریوش از اقدام های منفی بردیا، ویرانی پرستشگاه ها را نیز برشمرده است، روشن می شود که فرمانروایی وی، دربردارندهی اصلاح دینی نیز بوده است. اینیادگاه ها نمی تواند اشاره ای به پرسشتگاه های مردمان بیگانه باشد، چه هخامنشیان به علت حشمت درونی آیین زرتشتی با ادیان دیگر خوشرفتاری می کردند. از این گذشته، در صورت وقوع چنین چیزی، مردم این کشورها می شوریدند؛ در حالی که فرمانروایی بردیا باعث آرامش در شاهنشاهی شد. پس باید گفت که چنین جایگاه هایی، پرستشگاه های بغان ایرانی بوده است و چون در مزدیسنای سره، ساختن پرستشگاه و گرامیداشت این بغان پسندیده نیست، بردیا به ویرانی آنها فرمان داد.
در حقیقت، اقدام های بردیا نخست مبارزهی اجتماعی و سیاسی بود؛ در چنین موقع تاریخی، بردیا نظر خود را معطوف دین سرهی زرتشت نمود که دارای جنبهی جهانی بود و استعداد و قابلیت آنرا داشت که دین شاهنشاهی هخامنشی شود؛ وی برآن بود تا در مبارزه با بزرگان، با متمرکز کردن دین، از قدرت و اهمیت پرستشگاه ها بکاهد. بغان کهنهی آریایی، منظور تمرکز دولت را تامین نمی کردند؛ این کار تنها با آیین زردشت امکانپذیر بود. این تمایلات و علایق، آن اندازه به موقع بود که داریوش نیز به دنبال آن رفت، هرچند که وییادگاه هایی که بردیا ویران ساخته بود، زنده کرد.
داریوش پس از رسیدن به تخت، بخشی از امتیازهای بزرگان را برگرداند، که شاید همین، موجب بروز شورش هایی در کشورهای مختلف شده باشد. تنها کشورهای فرای فرات به هخامنشیان وفادار ماندند و این از آنرو بود که مردم آن کشورها، حکومت ایران را بسی بهتر از سلطهی پیشین آشور و بابل می دانستند و چون کمابیش از نعمت آزادی برخوردار بودند، از این وضع خرسند بودند و بیم آن داشتند که اگر کار به دست سرداران بومی بیفتد، بیش از ایرانیان بی رحمی و بهره کشی کنند. داریوش در عین حال می کوشید تا مردم را از سوء رفتار بزرگان محفوظ بدارد، ولی نفوذ و ثروت بزرگان را نیز از تعدی مردم حراست می نمود.
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 15
پس از ثبت دکمه خرید و تکمیل فرم خرید به درگاه بانکی متصل خواهید شد که پس از پرداخت موفق بانکی و بازگشت به همین صفحه می توانید فایل مورد نظر خود را دانلود کنید. در ضمن لینک فایل خریداری شده به ایمیل شما نیز ارسال خواهد شد. لینک دانلود فایل به مدت 48 ساعت فعال خواهد بود.